با خودت چند چندی ...

ساخت وبلاگ

یکی از مشکلات اساسی مملکت ما در حال حاضر اینه که دیگه جایگاهها معنی و کارکرد درست و تعریف شده ای ندارند. 

به بیان بهتر، جایگاه آدمها، رفتار اونا رو تعریف نمی کنه و هر آدمی هر طوری که در خلوت خودش هست با همون لایه های تودرتوی شخصیتی ش میاد و توی اون جایگاه می شینه.

تا اینجای کار تا جایی که تداخلی با وظایفش و همچنین ارتباطاتش ایجاد نکنه، مشکلی نداره.

اما مساله اینجاست که اغلب کسانی که تا این اندازه در لایه های شخصیتی خودشون غرق شدند، اغلب درک ضعیفی از منافع و مواضع جمعی دارند و خیلی وقتها چارچوب شکنی های جبران ناپذیری دارند که خیلی چیزها رو ممکنه از اساس زیر سوال ببره.

و متاسفانه این قلم جنس توی این مملکت اینقدر باب شده که آدم نمیدونه دیگه چطور بین اصولی که باهاشون بار اومده و رفتارهای ناهنجار و ضد اجتماع، تعادل برقرار کنه.

هرچند اینطور که داره پیش میره کم کم داریم به جایی می رسیم که آدمهایی که به اصول مقیدند، دارن به موجودات ضد اجتماع تبدیل میشن. 

نمیدونم شاید هم کل دنیا داره به این سمت میره و این معضل تنها مخصوص ایران نیست ... شاید فقط این روند در جاهای دیگه کمی کندتر باشه ... شاید هم نه ... نمی دونم .... 

________________________________________________________________

مسخره ست که با موضوعی از اصل و اساسش مخالف باشی ولی توفیق اجباری نصیبت بشه و جزء کادر اجرایی همون قصه بشی!

یکی از همون جوکهای بی مزه ی زندگی ... 

بماند ... 

بهرحال به فال نیک می گیریم ... 

________________________________________________________________

زندگی گاهی خیلی چیزهای جالبی پیش روت میذاره جوری که فکر می کنی اگه تا ته دنیا هم زمان داشته باشی باز هم چیزی هست که بتونه چشمات رو خیره به دنبال خودش بکشونه ... 

گاهی هم اونقدر شل و وارفته و بیهوده به نظر میرسه که با خودت فکر می کنی تا همین جا هم زیادتر از حد لزوم کش اومده ... 

کاش بین این روزها، چه روزهای جذاب و خواستنی ش و چه روزهای بی هدف و بی معنی ش، ته ته لحظه های همه مون همیشه یه چیز رنگی مستقل از همه چیز باشه که حال دلمون باهاش خوب بمونه حتی اگه خوبِ کمرنگ ... 

 

قلب چوپون فکر نی بود ......
ما را در سایت قلب چوپون فکر نی بود ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : laleh875 بازدید : 112 تاريخ : جمعه 25 بهمن 1398 ساعت: 14:41