وقتی روی زمین بین آدما داری زندگی می کنی، اغلب نمیتونی یه چیزایی رو نادیده بگیری و خارج از عرف خوب باشی و خوبی کنی ...
اگر بی توقع خوب باشی، اگر بی دلیل خوبی کنی، اگر بی ادعا مهربون باشی، چرتکه ی ذهنی خیلیا رو زیر سوال می بری و به همین دلیل خیلی ساده، دکمه ی بدبینی یا بی اعتمادی شون رو فشار میدی ...
آدما نمیتونند خیلی جاها فرشته خویی رو درک کنند چون بخش عظیمی از رفتار و عملکردشون با نیازهای سطح پایین و مادی در هم آمیخته ست ... اونا چیزی رو درک می کنند که در درون خودشون معناداره ...
برای همین اگه به این آدما بی دلیل و بی توقع محبت کنی، یا تو رو تا ورطه ی نیازهای خودشون پایین میارن، یا بهت اعتماد نمی کنند و ازت کناره می گیرن ... و یا مهربانی ت رو می پذیرن اما خیلی زود براشون به یه چیز بی ارزش و تکراری و فاقد هیجان تبدیل میشه و خیلی زود موجبات دلزدگی شون رو فراهم می کنه ...
ته تهش اینه ...
بیشتر آدمها خیلی وقته که ثابت کردند سوژه ی مناسبی برای تجلی و تبلور هیچ عشقی نیستند ... وقتی موجودی ظرفِ پذیرشِ چیزی نیست، شاید بدترین ظلم بهش این باشه که بخوای اون چیز رو بهش تحمیل کنی ...
روی زمین، آدم باش و مثل یه آدم با قوانین همون آدما زندگی کن ... و عشق و مهربونی ت رو نگه دار برای کسانی که واقعا بهش احتیاج دارند ... یا در نمونه های خیلی نادر برای کسانی که آینه داری برای عشق رو می فهمند و بلدند و براشون مهمه که حرمت عشق، فارغ از هر بهانه ای محفوظ بمونه ...
قلبت رو به کلیت جهانی عرضه کن که در مقابل خوبیهای تو، زخمی و تیره و مکدرت نمی کنه ....
قلب چوپون فکر نی بود ......
برچسب : نویسنده : laleh875 بازدید : 100