مهر بی مهر ...

ساخت وبلاگ

پاییز هم از راه رسید ... 

سالها گذشت تا یاد گرفتم این بی قراری های آخر تابستون و دم دمای پاییز، قرار نیست به هیچ قراری برسه ... 

سالها گذشت تا یاد گرفتم برای تموم شدن تمام اون دلتنگی های عاشقانه ی بی دلیل و با دلیل پاییز، قرار نیست هیچ کسی  مرهم بیاره ... و برای هیچ کدوم از قصه های زندگی من، بازیگری جز خودم نیست ... و تمام نقشهای مقابل من روزی از صحنه بیرون میرن و من می مونم و خودم و قصه ای که باید تا انتها خودم پاش بایستم و روی دفتر زندگی رقمش بزنم ... 

و گرچه که توی این سالهای اخیر، دلتنگیِ تابستون در آخرین روزش برای من به نهایت خودش میرسه، اما باز هم می دونم که برای اشکهای من هیچ کس قرار نیست شونه ی امنی باشه و من تنها کسی هستم که باید هوای دلم رو داشته باشم و سعی کنم که پاش بمونم تا بتونه ذره ذره خودش رو جمع کنه و باز هم روی پاش بایسته و این قصه رو - قصه ی من رو - با همه ی فراز و نشیبهاش تاب بیاره و همراه من ادامه بده ... 

_________________________________________________________

شاید تنها بضاعتی که آدم داره که باعث میشه توی زندگی واقعا با خودش صادق بمونه، همین دل آدمیزاده: سنگ محک خواستن ها و نخواستن های واقعی ما ... باقی فقط مصلحت اندیشی و به ساز دیگران، زمانه، جامعه و ...  رقصیدنه و لا غیر ... همون مصلحت اندیشی هایی که من یکی اقلا هنوز هم بخشی از زندگی نمی دونمش ... 

شاید برای همینه که هنوز هرجایی که لازم بدونم، حتی با تمام خط قرمزها، حتی با تمام تابلوهای ایست، کاری رو می کنم که دلم بی تردید و بی ترس ازم میخواد انجامش بدم ... 

چون زندگی کوتاه تر از اونه که هر بار، بار حسرت انجام ندادن چیزی دلخواه رو به کوله بارم اضافه کنم و تا ته عمر بابتش درد بکشم ...

_________________________________________________________

با خودت چونه نزن دخترک ... 

لازم نیست به حرفهای آدما دقت کنی و توش ریز بشی ... به حرفاشون گوش کن اما معیار و محکت رو بذار روی حرکات، رفتار و برخوردشون ... 

هیچ کس نمی تونه رفتارش رو از انرژی های درونی ش مجزا کنه ... بالاخره هرچقدر هم که دقت کنه، یه جایی یه جوری رفتارش آینه ی مکنونات درونش میشه ... یه جایی یه سری گرای دقیق میده که موضعش رو نسبت بهت مشخص می کنه  ... 

به حرفها گوش کن و به رفتارها نگاه کن ... اگه حرفهای کسی فقط لقلقه ی زبانش باشه، یه جایی حرفهاش از رفتارش واگرا میشه، اگه نه که رفتار و گفتارش، همدوش و همساز هم جلو میره و هر کدوم دیگری رو تائید می کنه. 

مجموعا یادت باشه: آدما زیاد حرف می زنند و این حرفا نه که لزوما غلط باشند اما اغلب تحت تاثیر هیجانات زودگذرند، تحت حاکمیت قصه های در لحظه ... جایی که احساسات هیجانی پیشقراولند نه احساسات اصیل و نه عقل سلیم!

و به همین دلیل هم این حرفها، اعتبارشون در حد همون لحظاتیه که سرچشمه شون برقراره، همون چند لحظه ی هیجانی و زودگذر ...  و لاجرم با همه ی سختیهاش باید پذیرفت که روی شالوده ی سست این چند لحظه، قاعدتا نمیشه چیز موندگاری بنا کرد ....

 

قلب چوپون فکر نی بود ......
ما را در سایت قلب چوپون فکر نی بود ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : laleh875 بازدید : 114 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:13