تجربه های امن ...

ساخت وبلاگ
این روزها همه ی مظاهر طبیعت از جمله کوه، بی نهایت زیبا شدند ...

 

همینه که هر روز تعطیلی که پیش میاد، ملت جمع می کنند و به دل طبیعت می زنند و یجورایی سیزده به در میشه ... 

خیلی وقت بود طبیعت رو اینقدر سبز ندیده بودیم ... 

شکر بابت تمام زیبایی های گسترده و بی دریغ ... 

___________________________________________________

تجربه های نو، تجربه های تازه، تجربه های هیجان انگیز، در جمع آدمهای مطمئن، مجموعا تا حد قابل قبولی میتونند امن باشند. نه از این بابت که صد در صد بی خطرند، چون بهرحال هر چیز تازه ای در عین هیجان انگیز و خوشایند بودن، میتونه خطرات احتمالی و ریسکهای خودش رو داشته باشه. اما اینکه در یه جمع مطمئن و امن تجربه بشه، میتونه تا حدود زیادی حس امنیت رو القا کنه ... 

ممنونم بابت تجربه های نو در یه قالب امن ... 

___________________________________________________

کوه رو دوباره شروع کردم ... گرچه که بار اول کمی اذیت شدم اما این بار بهتر بود ... 

همراه مربی دوباره افتادیم به بالا رفتن از صخره ها و شیبهای تند ... دیروز یه شیب هشتاد درجه رو بالا رفتیم ... خوب و دلچسب بود ... 

به نظر خودم، حس اعتمادی که مربی بهم القا می کنه، بیشترین نیروی محرکه رو برای بالا رفتن از جاهای سخت، بهم میده ... 

این حس اعتماد خیلی دلچسبه ... اینکه کسی تو و توانمندی ت رو باور کنه و در عین حال همراهت باشه و حمایتت کنه که با خیال امن تر از گداره ها بالا بکشی ...

نه فقط برای بالا رفتن از کوه و جاهای سخت و صعب العبورش، بلکه در تمام زوایای زندگی، دریافت چنین اعتمادی لازمه و جزء اوجب واجباته ... اعتماد به چیزی در تو که هست و قابل پرورشه ...

حمایت کنیم و اعتماد ببخشیم ... اعتماد برای آدمها در هر جایگاهی، یه منبع عظیم انرژیه ... چه بسا سرنوشت هایی که با همین اعتمادهای بجا به قله های طلایی رسیدند ... 

___________________________________________________

عادت ندارم توی مسیر کوهنوردی به خانواده هایی که نشستند برای تفریح، نگاه کنم. اما وقتی بچه ها داشتند از جلوشون رد می شدند، نگاه دخترک چنان محوشون شده بود که نتونستم ازش بی تفاوت بگذرم. 

اینطور شد که وقتی از جلوشون رد شدم، براش دست تکون دادم و سلام کردم و در کمال تعجب دیدم که دخترک با هیجان زیاد و خوشحالی برام دست تکون داد و بعد همه ی خانواده با هم ابراز مهربانی کردند.

تنها هدفم این بود که این تصویر در ذهن دخترک حک بشه و بازخورد مثبتی که گرفته براش تبدیل به یه خاطره ی خوب بشه. شاید روزی جایی این خاطره اونو برسونه به انجام یه فعالیت خوب یا یه کار قشنگ...

ولی خودم هم حس توجه خوشایندی دریافت کردم که ابدا انتظارش رو نداشتم.

دنیا مجموعه ی کاملی از بخشش و دریافت های کاملا دوطرفه ست.

هر بخششی دریافتی در پی داره و هر دریافتی، به بخششی از نو منجر میشه ... 

و اینطوره که در نهایت هر کاری که می کنیم نه در حق دیگران، که مستقیما در حق خودمونه ... 

 

 

قلب چوپون فکر نی بود ......
ما را در سایت قلب چوپون فکر نی بود ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : laleh875 بازدید : 130 تاريخ : جمعه 17 خرداد 1398 ساعت: 7:48