بچین میزِ قمارم را ...

ساخت وبلاگ

در آستانه ی انتهای بهار و شروع یه تابستون دیگه، با خودم فکر می کنم چقدر زندگی کوتاهتر از اون چیزیه که فکر می کنیم ... 

قمار ... 

این چیزیه که توی کل زندگی مون بهمون هدیه شده ... ما سر همه ی لحظه هامون داریم قمار می کنیم ... 

روی تک به تک خواسته هامون، آرزوهامون و تصوراتمون ... 

روی دونه به دونه ی چیزها و کسانی که دوستشون داریم ... 

روی خط به خط قصه ی زندگی مون ... 

و با اینهمه کاملا جاهلانه داریم پیش می ریم و هر روز که میگذره بیشتر و بیشتر توی توهم جاودانگیِ همه چیزمون غرق می شیم ... غافلیم و برای همین هم با کوچکترین تلاطمی غافلگیر می شیم ... 

___________________________________________________________

آقای ج. میگه داره سعی می کنه روزهاش رو همون روز طوری زندگی کنه که به خودش و بقیه خوش بگذره ... و معتقده که این رویه برای بلند مدت جوابگو نیست و البته میگه که براش هم خیلی مهم نیست ... 

اما تجربه نشون داده وقتی میگیم چیزی برامون مهم نیست، معمولا معنی ش اینه که یه گوشه از ذهنمون داره زیاد راجع به اون چیز وراجی میشه و ما با گفتن " برام مهم نیست" معمولا داریم صداهای ذهنمون رو خاموش می کنیم ... 

با اینحال گاهی با خودم فکر می کنم شاید این بهترین رویه باشه اگر کسی واقعا بتونه این رویه رو روال زندگیش کنه و باهاش کاملا حال کنه، اون آدم دیگه به یجور رهایی رسیده ... رهایی از خیلی چیزا ... 

گرچه که در نهایت باور نمی کنم آدمی که به این حد از آزادی و آزادگی رسیده باشه بتونه این دنیا رو تاب بیاره ... 

شاید هم بیاره ... کی میدونه؟ ... شاید کسی با این منش و رویه، بتونه در عین آزادی، دنیا رو هم تاب بیاره، به واسطه ی زاویه ی دیدی که در مخیله ی فعلی من چندان دقیق و به درستی نمی گنجه ...

___________________________________________________________

محدودیتها میتونند عامل سرخوردگی، افسردگی، عدم تعادل و در عین حال باعث تقلا، تلاش، کوشش و اشتیاق برای رفع عوامل محدود کننده باشند.

اما بطور کلی معتقدم اگر انسانی که آزاد آفریده شده، از محدودیتها - اقلا در حیطه ی نیازهای شخصی و معمولش - به دور باشه، احتمالا زندگی سالمتری رو تجربه خواهد کرد. 

___________________________________________________________

عمیقا اعتقاد دارم که بخش عظیمی از حرفهایی که در طول روز بین آدمها رد و بدل میشه، بیجا، بیمورد و بی مصرف هستند. نه باعث ایجاد و نه باعث بهبود یا اصلاح ارتباطات میشن و نه چیز مفیدی رو به زندگی اضافه و یا چیز مضری رو ازش کم می کنند. 

با خودم فکر می کنم وقتی کلمه برترین معجزه ی آفرینشه، وقتی کلام قدرت آفرینندگی و یا حتی ویرانگری داره، چرا ما اونقدر به ارزشش واقف نیستیم که در بکار گرفتن و مصرف کردنش محتاط باشیم و بجا و درست ازش بهره ببریم؟ 

ای کاش وقتی میخواستیم کلمه هامون رو خرج کنیم قدری از قدرت تخریب یا آفرینندگی شون آگاهتر بودیم. 

 

قلب چوپون فکر نی بود ......
ما را در سایت قلب چوپون فکر نی بود ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : laleh875 بازدید : 111 تاريخ : جمعه 17 خرداد 1398 ساعت: 7:48