شبیه تو ...

ساخت وبلاگ
اغلب آدما حیرون چیزایی هستند که ندارند و نه قدردان چیزایی که دارند ... 

نمی دونم ... شاید چون هیچ چیز مایه ی قرار و آرامش آدما نیست ... چون این دنیا سرای آرامش و قرار نیست ... و آدما خسته از اینکه هیچ چیز براشون آرامش پایدار و موندگار رو به ارمغان نمیاره، برای زنده نگه داشتن امید، همیشه فکر می کنند اون آرامش توی چیزایی که ندارند پنهون شده ... و هربار تلاشی از نو و جستجویی بی حاصل از نو ....

شاید اصلا ناف آدمی رو با بی قراری بریدن و این چیزیه که ما نمی بینیم و از یاد بردیم ... اینکه لازمه ی آدم بودن و قابلیت موندن توی این دنیا اینه که بتونیم به بیقراری خو کنیم و به عنوان جزء لاینفک زندگی باهاش انس بگیریم ... 

________________________________________________

اگر وضع همینطور جلو بره، کم کم چیزی شبیه خدا میشم ...  همیشه حاضر و همیشه تنها ...

تنهایی ای که چیزی قادر به پر کردنش نیست ... حضوری که بی هیچ توقعی همراهه ... 

چیزی شبیه چشمه ... که جوشش درونش رو بی توقع به جهان هدیه می کنه ... سپاسگزار تمام کسانی که خواهان و پذیرای خنکای آب زلالی هستند که از قلب اون می جوشه.

چرا که همیشه کسی که می پذیرد، بزرگترین هدیه را می بخشد ... ( به نقل از کریستین بوبن)

شاید برای همینه که خدا با تمام بی نیازی ش، عاشق بنده هاشه ... چون اونا هستند که پذیرای عشق خداوندند ... 

و با پذیرشه که عشق میتونه معنادار بشه، به کمال خودش برسه و بالنده بشه ... 

__________________________________________________

بهش گفتم: شاید من درباره ی پ. اشتباه کردم ... شاید خودخواهانه برخورد کردم ... اما بهرحال موندن توی اون قصه، چیزی شبیه گدایی بود ... 

بهم گفت: اینطور خودتو قضاوت نکن ... اینطور با حدّت و شدّت راجع به چیزی حرف نزن و خودت رو تخطئه نکن ... اینطور فقط خودت رو آزار میدی ... 

 

با خودم فکر می کنم چه خوب که "اون" هست ... که بهم تذکر میده ... که از یه زاویه ی دیگه به قضایا نگاه می کنه و با ظرافت باهام درمیون میذاردشون ... 

با خودم فکر می کنم شاید دوست داشتن همینه ...

همین که کسی اینقدر دور و بی نصیب از تو، تا این اندازه بی توقع و مهربون برات وقت میذاره ... حتی بین گرفتاریهای کار و زندگی ش، یه گوشه از ذهنش پیش توئه و دونستن این موضوع برات عمیقا آرامبخشه ...

که همین آدم، بی هیچ حساب و کتابی، بی هیچ انتظاری، برات مهم هست... اونقدر مهم که خدشه دار شدن حالش، حال تو رو به هم می ریزه ... که رسیدنش به قله های موفقیت، قلبتو عمیقا شاد می کنه ... که بخش خوشایندی از لحظات توئه ... که بخشی از لحظه های اونی ... بی دغدغه ی از دست رفتن و از دست دادن ... 

وقتی حرص به دست آوردن در میون نباشه، ترس از دست دادن هم جون نمی گیره. وقتی هراس از دست رفتن در بین نباشه، چیزی از جنس جاودانگی رقم میخوره ... 

چیزی شبیه همون دوست داشتنی که آدما توی قصه هاشون ازش می نویسند ... 

________________________________________________________

یکی رو خواستی و رفته

من می فهمم که چه سخته

داره با خاطره بازی

میگذره روزای هفته

وسط این همه کابوس

یادش آرومت نکرده

آرزو کن اگه شاده

دیگه هیچوقت برنگرده

 

#سیاوش_قمیشی

#آرزو

 

قلب چوپون فکر نی بود ......
ما را در سایت قلب چوپون فکر نی بود ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : laleh875 بازدید : 153 تاريخ : جمعه 12 بهمن 1397 ساعت: 2:36