دنیا قوانین خودش رو داره ...

ساخت وبلاگ

یه جمله خوندم که خیلی به دلم نشست : یه سلول که هی رشد کنه، دیگه سلول نیست، سرطانه ...

و داشتم فکر می کردم اطراف ما کم نیستند آدمهایی که از فرط رشد بیش از اندازه و خارج از تعادل، دیگه از حالت نرمال و مفید خارج شدند و تبدیل به عناصر بدخیم شدند...

کاش می شد از همون بچگی توی مهمترین آموزه هامون بهمون یاد می دادند که توی زندگی به جای برتری جویی و شاخ شدن توی قصه های مختلف بتونیم نقاط تعادلِ بهینه مون رو به درستی پیدا کنیم ... همون وظیفه ای که طبیعت میلیون ها ساله که برای خودش تعیین کرده و اجزا و ارکانش رو بطور مداوم در جهت همین هدف چیدمان کرده ...

_____________________________________________________________________________________

وقتی یه چیزی یه زمانی آزارمون داده، حتماً دلیل موجهی براش وجود داشته ... گرچه که اون چیز ممکنه بر مشکلی در درون ما دلالت داشته باشه که باید حل بشه اما گاهی هم منشأ این آزارها لزوماً مشکل درونی ما نیست بلکه نادرستی ای هست که ما باهاش مواجه می شیم و با خلوصِ فطری مون سازگاری نداره و باید ازش دوری کنیم ...

بزرگترین خیانتِ ما به خودمون اینه که خودمون رو به قصد در شرایطی قرار بدیم که می دونیم برامون آسیب زاست ...

درسته که گاهی باید از منطقه ی امن مون خارج بشیم تا بتونیم رشد و وسیع تر شدن رو در آغوش بکشیم اما نه به این معنا که خودمون رو در شرایط مشکل زا قرار بدیم و انتظار داشته باشیم که در معرض رنجِ مخرّب به بالندگی برسیم ...

_____________________________________________________________________________________

هر عملی، عکس العملی همتای خودش رو داره اما در جهت عکس ... هر عمل ما در نهایت در جایی اثری می گذاره که روزی به سمت ما برمیگرده ... شاید حتی در حجمی وسیعتر ...

شاید خدایی نباشه به اون شکلی که برای ما ترسیم کردند اما من یقین دارم اون چیزی که آفرینش رو رقم زده بی اندازه هوشمنده و قوانین هوشمندانه ای رو برای هستی رقم زده اونقدر که حتی اگه بخشی از اجزاء این سیستم هوشمند هم از قوانین تمرد کنند در نهایت در جریانهای بزرگتر همه چیز در چارچوب همون قوانین طی میشه ...

فقط ای کاش خردِ جمعی سریعتر به این سمت و سو سوق پیدا می کرد که ما همه وجوهِ مختلف از یه ماجراییم و در نهایت در یه نقطه به هم و به یکپارچگی می رسیم ... اینطور شاید می تونستیم با هم همدل تر و مهربانتر باشیم ...

شاید اینطور تمام این جنگ و تقلاها هم ته می کشید و جهان کمی روی آرامش می دید ...

قلب چوپون فکر نی بود ......
ما را در سایت قلب چوپون فکر نی بود ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : laleh875 بازدید : 49 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 14:42