حالا فارغ از رابطه ی اون دو نفر، چیزی که توجه منو خیلی جلب می کنه اینه که چی بین دو نفر - تا این حد از نظر فیزیکی با هم متفاوت - میتونه اتفاق بیفته که مرزهای تن هیچ نقشی رو توی افتادن به وادی عشق، بازی نکنند؟
من به اون چیز خیلی احترام میذارم ( حتی اگر خودم اساساً فاقد اون باشم ). اون چیزی که فراسوی مرزهای تن ها باعث کشش دو روح میشه و ایجاد اتحاد می کنه ... اون چیز اصیلی که وامدار هیچ اسم پرطمطراق و هیچ چارچوب و تعریفی نیست.
چقدر اون چیز توی دنیای ما و روابط ما کمه ...
شاید برای همینه که خیلی هامون احساس خوشبختی نمی کنیم چون پایه ی خیلی از روابط همون چارچوبهای ذهنی و اجتماعی و ساختگی هست ... و البته این مقید بودن به اسامی پرطمطراق و چارچوبهایی که به ما خورونده شده، نه تنها روی روابط ما که در ابعاد مختلف روی همه ی زندگی مون تاثیر اغلب منفی گذاشته متاسفانه ...
_________________________________________________________
در فراسوهای عشق٬
تو را دوست میدارم
در فراسوهای پرده و رنگ.
در فراسوهای پیکرهایمان
با من وعده ی دیداری بده...
#احمد_شاملو
روحش شاد ...