یه تنهایی یه خلوت ... میخوام تنهای تنها ...

ساخت وبلاگ
مدتهاست که به یه خلوت وسیع احتیاج دارم و شاید الان بیشتر از هر وقت دیگه ای ... 

گمون می کنم اگه این خلوت به زودی محقق نشه باید آماده ی پرداخت هزینه های روحی سنگین باشم .... 

الان توی محیط کار، توی خونه، در روابط جمعی و .... در هم آمیختگی ها اونقدر زیاد شده که نمی تونم بیش از این تحملش کنم ... و یک سر این در هم آمیختگی ها به شدت با محبت در هم تنیده ست ... و این بدترین نوع اختلاطه .... چیزی که نمیشه به راحتی از کمندش رها شد و هر عکس العملی که نشونه ای از رنجش رو با خودش همراه داشته باشه - از جانب من در مقابل این ارتباطات - به طرز فجیعی می تونه موجب بازخوردهای دسته جمعی آزرده خاطرانه بشه که همه چیز رو بغرنج کنه ... 

خلوت میخوام و فرصتی که بتونم بدون حل شدن به ارتباطاتم در هر وضعیت و جنبه ای، سر و سامون بدم. 

از طرفی از کارها و برنامه های پیش روم هم به شدت عقبم نه به این دلیل که وقت ندارم بلکه بیشتر به این دلیل که ذهنم اونقدر آشفته احواله که نمیتونم متمرکز بشم و زمانم رو مدیریت کنم ... شاید یکی از دلایلی که تحمل ارتباطات همه جانبه رو هم ندارم همینه ... 

احساس تهدید شدن دارم و درست به همین دلیله که به طرز مسخره ای بهانه گیر و عیبجو شدم و دلم میخواد توی هر چیزی جنبه های منفی ش رو ببینم. 

مدتیه در برابر تهدیدهای موقعیتی، پر از فکرای منفی شدم ... این حال رو دوست ندارم ... 

توی لوپ معیوب افتادم و فرصت نمی کنم برم یه گوشه ای و دلیل اینهمه کلافگی رو ریشه یابی کنم و با خودم کنار بیام و توی این حلقه ی ارتباطی معیوب خشم فروخورده و ارتباط منفی و پس زده شدن و باز هم خشم فروخورده و ارتباط و باز هم همون روند بیخود، دارم انرژی سنگینی رو هدر میدم ... 

روال معمول من اینه که وقتی حضورم در جایی ضرورت نداره، اونجا نیستم اما الان مجبورم علیرغم خواسته ی قلبیم باشم و در اینطور موارد حس خوشایندی رو تجربه نمی کنم. 

______________________________________________________

 آدمها گاهی بند یه بهونه ی ساده هستند ... یه چیز کوچیک ... 

چرا گاهی تا این حد نامهربون میشیم که اون کوچیکها رو از هم دریغ می کنیم ... 

من الان توی این نقطه ایستادم: نامهربونی ... دلم نمی خواد هیچ کدوم از اون چیزایی که دارم، همه ی اون ریز و درشتهایی که میتونند التیام بخش باشند رو ببخشم ... 

شاید این پیامد همون خشم فروخورده ای باشه که دارم ... عکس العمل منفی همراه با خشم پنهان ... 

نمی دونم شاید الان لازمه که اینطوری باشم ... 

شاید ... 

نوشته شده توسط نسیم  | لینک ثابت |

قلب چوپون فکر نی بود ......
ما را در سایت قلب چوپون فکر نی بود ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : laleh875 بازدید : 161 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:30