قلب چوپون فکر نی بود ...

متن مرتبط با «احوالات» در سایت قلب چوپون فکر نی بود ... نوشته شده است

اندر احوالات قیریشماش ...

  • چند روز پیش قرار بود با هم بریم برای پاره ای اصلاحات و بستن پرونده ی پروژه ی پا در هوای من ...در خلال هماهنگی ها، هی برنامه امروز و فردا شد تا اینکه روز موعود قرار بود هماهنگ کنیم بریم شرکت و ... که یهو وسط هماهنگی ها من آب و روغن قاطی کردم ... نمی دونم چی شد واقعا اما یه چیزی از اعماق وجودم یهو و بی هوا لگد کشید به همه چیز ... درست وسط یه مکالمه ی نرمال من به هم ریختم ...بعدش هم پیام دادم و کل قصه رو کنسل کردم ...و البته که بعدش برای اولین بار ترسیدم ... از پیچیدگی های رفتاری خودم و از اینکه چقدر این آمادگی رو دارم که در لحظه همه چیز رو رها کنم ... و اینکه چقدر قصه های توی ناخودآگاهِ آدما قادرند کنترلِ ناگهانی زندگی آدما رو به دست بگیرند ...و اینکه هنوز هم با گذشتِ چند روز درست نتونستم تفکیک کنم که دقیقاً چه چیزی اون روز و حینِ اون مکالمه منو اینطور برآشفته و گریزون کرد ...تنها چیزی که باعث میشه الان خیلی حس بدی نداشته باشم اینه که مطمئنم یه چیزی اون بین نابجا و نادرست بوده و بدنِ من انرژی ناهماهنگِ اون چیز رو سریع دریافت کرده و بهش واکنش نشون داده ...بیشتر امیدوارم که اینطور بوده باشه تا اینکه انباشتگیِ درونِ من باعثِ این عکس العمل شده باشه ...____________________________________________________________________________هوا بی اندازه پاییزیه ...امسال احساس می کنم پاییز سر جای درست خودش اتفاق افتاده ... به موقع و به قاعده و روالی که ازش انتظار میره ...پاییز یه زمانی محبوب ترین فصل برای من بود اما الان نمیگم دوستش ندارم ولی حس چندان خاصی راجع بهش ندارم ... یه فصله که در جایگاه خودش زیباست و حس خوبی داره ... اما دیگه مدح و ثنایی در وصفش ندارم ...به نظرم میرسه که آدمها از یه جایی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها